سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایدئولوژیک

 

 به یاد روز 3/6

ناگفته های من

وقتی کسی بخواد مطلبی بنویسه باید یه انگیزه ی قوی داشته باشه ، به هر حال یا باید عاشق باشه یا یه روز بزرگی رو در پیش داشته باشه خوشبختانه من هم عاشقم و هم روز بزرگی رو در پیش رو دارم. این انگیزه کافیه تا هرچی دلم میخواد از ناگفته هایم برات بنویسم . این نامه ی عاشقانه ای که دارم برات می نویسم جز من وتو کسی نمی تونه درک کنه چون دیگران در فضایی که منو تو به سر میبریم هرگز نیستن و شرایط احساسی و رویکرد ما در مورد ازدواج میتونه یک رویکرد خاص و منحصر به ما باشه که در عین حال کس دیگه چیز دیگه ای از ازدواج بخواد، نتیجه ی این بخش اینه که شرایط ما ، شرایط خاص ماست و جز منو تو کسی نمی تونه کاملا از این شرایط آگاه باشه پس برای چاره جویی دنبال راه حلی بیرون از خودمون نباید باشیم . اگه ما خواستیم در مورد این موضوع یعنی ازدواج با کسی مشورت کنیم این به این معنی نباید باشه که مشاور به جای ما برای ما فکر کنه و تصمیم بگیره ، نه ، ما اطلاعاتی که در مورد مسائل مون از مشاوران مورد اعتماد مون میگیریم باید در فضای فکری خودمون تحلیل و بررسی کنیم . هیچ کسی نمیتونه به اندازه ی منو تو به منو تو کمک کنه و در عین حال ما نباید از چشمهایی که از بیرون ما رو می بینند غافل بشیم چون اونها چیزهایی رو از بیرن می بینند اما مایی که در درون هستیم ممکنه نبینیم پس لازمه که از فضای بیرون به اندازه ای که تعادل بهم نخوره بهره مند شویم و در نهایت با فکر و درایت خودمون تصمیم بگیریم . در مجردی تاثیر رفتار ما به خودمون بر میگرده ولی در تاهل اینطور نیست رفتار ما مستقیما در هر دوتا مون تاثیر گذار خواهد بود پس سعیده نباید از من قبل از اینکه بشناسمش توقع رفتار مورد علاقه اش رو داشته باشه و من هم همینطور، مهم اینه که هر دوتا مون آمادگی شناختن و درک کردن همدیگه رو داشته باشیم و من این آمادگی رو دارم. شبیه هم بودن ، کپی هم بودن ، هرچی تو در درونیاتت میخوای منم در درونیاتم اونها رو بخوام ، تفاهم نیست. به نظر من طبیعی یه که باهم فرق داشته باشیم چون من از ازدواج دنبال یک فضای جدید هستم و ازدواج باید یک رخداد جدید رو در زندگی من بوجود بیاره تا جستجوی آنچه که در وجود توست ولی من ندارم و آنچه که در وجود منه که تو نداری ، نزاره زندگی مون به سمت یکنواختی و تک رنگی پیش بره .  تفاهم به نظر من اینه که با همه ی فرقهایی که داریم ، همسو ، همدل ، همراه و هم هدف باشیم . در ادامه میخوام در مورد گذشته ، حال و آینده مقداری باهات حرف بزنم. آنچه که گذشته، دو سال عشق صادقانه ی من نسبت به تو بوده ، منم از روز اولی که گفتم بهت علاقه مند شدم و تو با تاکید گفتی کسی که جز من به کسی دیگه ای علاقه داشته باشه نمیتونه همسر آیندم باشه ، خودمو وفادار به عشقت کردم . همه ی روز و شبهایی که گذشت تا حالا با خیال تو زندگی کردم . گذشته ای که خیلی سخت روزنه ای برام باز میکردی. یه لحظه دیدنت رو بایستی هزار بار آرزو میکردم . نمی دونی یه sms که میامد من با هزار ترس بازش میکردم . در این دوسال همه ی آرزوهام شده یه آرزو اونم رسیدن به تو . حالا نمی دونی چقدر دوستت دارم هزار برابر گذشته . این چند وقت که ندیدمت ، دیدنت برام شده یه آرزو، توروخدا سعیده میخوام ببینمت ، توروخدا ، توروخدا ... .

اگه دولت شکار دخترا رو مجاز کنه من سریع میام سر کوچه تون منتظر میمونم از در اومدی بیرون شکارت کنم . حالا این چند روز رو به مناسبت تولدت آزاد باش تا یه روز واسه شکارت بیام.- ( روز تولدت مبارک) - مایلی چند تا جُک بگم چون یادمه یه روز گفتی من اهل بزم و شوخی و خنده ام ، حالا ما بیشتر : دوتا آدم برفی دوطرف رودخونه عاشق هم میشن از عشق هم آب میشن تا شاید وسط رود خونه به هم برسند ، تقدیم به اونایی که دوسشون داریم ولی ازشون دوریم. حالا یه شوخی دیگه که خودم ساختم ، میدونی فرق تو با گُل چی یه ، ...             بگو دیگه ...              خوب حالا نمی دونی من میگم گُل توی خاک جونه میزنه ولی تو توی دلم. از یه زن پیر سوال میکنن چند  ساله ای میگه 14 سال و 672 ماه و 10 روز    ( یعنی 70 ساله) حاضر نیست از 14 سالگیش دل بکنه .                                            

 حال که بی تو در تدارک یاد کردن روز تولد توام ، باز بی تو در اوج با تو بودنم  و در اوج بی خبری من و تو روحمان شب و روز خوش وبشهای صمیمانه دارند . در سکوتی مبهم و در فاصله ای ناخواسته، من صدای خواستن تو را و تو صدای خواستن مرا ، من صدای پای تو را در رسیدن تو به من و تو صدای پای مرا در رسیدن من به تو ، میشنویم و من از تو در روز تولد تو میخوام صبر کنی تا برسم . تا نزاریم دستمون به کشتن عشق پاکمون خونآلود بشه . آینده آغاز خنده ی منو تو ، آغاز چیدن ثمره ی خواستن منو تو ، آغاز پرواز من تا اوج تازه های تو و پرواز تو تا اوج تازه های من ، آینده یعنی تنها نبودن با، با تو بودن . آینده یعنی تکرار روز تولد تو ولی باهم در کنار هم ،آینده یعنی گفتن ناگفته هامون  و تکرار گفته هایی که گفتیم . سعیده ی من ، تک ستاره ی شب من ، شریک زندگی من ، دوستت دارم . خیلی خیلی مواظب خودت باش خوب عزیز - خدا حافظ .   تو مکه ی عشقی و من عاشق رو به قِبلَتَم ، من اولین قربونی عیدای فطر کَعبَتم، میمیرم از عشق چشات اگه نَدی تو حاجتم ، هر چی بُته بخاطرت کوبوندم و شکوندم ، به عشق دیدن گُلِ روی تو اینجا موندم .

 

من مانده ام با یک دل لبریز از دلواپسی

مردن و پوسیدن همان روزی به حرفم میرسی

در این غریب آباد با آب بیگانه با خاک بیگانه

دل عاشق رفتن کی میروی خانه

هر جا که آهویی گم کرده راهش را

معصوم می بینی طرز نگاهش را

آنگاه تو یادم کن دوست من دوست من

هر جا کبوتری با قلب دلواپس

 پر میزند اما افتاده از نفس

آنگاه تو یادم کن دوست من دوست من

هر جا گلی از شاخه دیدی جدامانده

یا در گِلی از رفتن دیدی که وامانده

آنگاه تو یادم کن دوست من دوست من


ارسال شده در توسط معین اسماعیلی

 

به لبخند آئینه ای تشنه ام

به آغوش بی کینه ای تشنه ام

سلامی صمیمانه آیا کجاست

خدایا سرای محبت کجاست

من آواره ام شهر الفت کجاست

کسانی که از عشق دم مزنند

چرا بین ما را بهم میزنند

خدا یا نسیم نوازش کجاست

کویرم سرآغاز بارش کجاست

بیا تا به لبخند عادت کنیم

به این راز پیوند عادت کنیم

 

کسانی که از عشق دم مزنند

چرا بین ما را بهم میزنند


ارسال شده در توسط معین اسماعیلی