الهه ناز من ، سعیده خوشگله ی من ، عزیز دل من ، سلام ، من خوبم ، از اینکه تو عالی هستی منم عالی هستم .
به به خانم خوشگل من کیک پخته ، کاشکی پیشت بودم و از کیکی که درست کردی میل میکردم . من مطمئن هستم دست پختت خیلی خوش مزه ست . از لطفت متشکرم .
چه فال خوبی در آمد انگار که فقط برای من گفتن ، خیلی خوشحالم کردی که در نبود من منو بیاد داری و برام فال گرفتی ، یه دنیا ازت ممنونم ، مرسی .
سعیده ی من ، تو میدونی و ایمان داری که من تعلق خاطر زیادی نسبت به تو دارم و بی اندازه و غیر قابل وصف دوستت دارم . دیشب ازم سوال کردی و من بهت جواب دادم هر چند بارها و بارها از این تعلق خاطر مقدس برات گفتم و نوشتم و عملا دیدی ، میخوام من هم ازت بپرسم سعیده ی من ، دوستم داری ؟ چقدر دوستم داری ؟ ازت میخوام به احترام من ، به احترام عشق پاک و مقدسمون به من واضح و شفاف جواب بدی ، پیشاپیش ازت سپاسگذارم و محبتت را فراموش نمی کنم ای عشق پاک و مقدسم . منتظرم
مواظب خودت باش ، دوستت دارم ، خدا حافظ عزیزم .
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب می زدم
روی نگار در نظرم جلوه می نمود
وز دور بوسه بررخ مهتاب می زدم
چشم به روی ساقی و گوش به قول چنگ
فالی به چشم و گوش درین باب می زدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده ی بی خواب می زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره ی تو به مضراب می زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می گرفت
می گفتم این سرود و می ناب می زدم
خوش بود حال حافظ و فال مراد و کام
برنام عمر و دولت احباب می زدم