از توی صندوق قلبم
توی چهار گوشه ی وبلاگ
توی این سه سال غربت
با زبان عشق نوشتم
سعیده دوستت دارم
این همه بیراهه ها را
پشت پا زدم گذشتم
با تن خسته و کوفته
با نفس های بریده
هی دویدم و دویدم
تا زِ خود بتو رسیدم
که بگویم که بگویم
سعیده دوستت دارم
همه ی حرف و کلامم
پچ پچ و زمزمه و همهمه هایم
حرف به حرف ، حرف توبود
حرفهای پاک و صمیمی
از توی قلب زمینی
تا که این حرف رو بدونی
سعیده دوستت دارم
معین 24/2/89
ساعت 11:14